روانشناسان و پژوهشگران نظریه ها وتئوری های مختلفی از عشق ارائه داده اند. عشق یک احساس عمومی در همه ی انسان ها است. ولی دانستن ماهیت ان وما آسان نیست. برای مدتی طولانی ، مردم فکر می کردند که علم هر مفهومی را می تواند مطالعه کند ولی این در مورد عشق صادق نیست!
در زیر چند نمونه از نظریه های مرتبط با عشق و دلبستگی را معرفی خواهیم کرد.
دوست داشتن در مقابل عشق:
زیک روبین، روانشناس، بیان می کند که عشق رمانتیک از ۳ عنصر ساخته شده است: دلبستگی ، مراقبت و صمیمیت.
دلبستگی نیاز به تایید و تماس فیزیکی با فرد دیگر است. مراقبت شامل ارزش نهادن به نیازهای دیگری همانند خود است. و صمیمیت یعنی به اشتراک گزاری افکار، خواسته ها و احساسات است.
براساس این تعریف روبین پرسشنامه ای برای سنجش نگرش در مورد دیگران ابداع کرد و متوجه شد که این مقیاس شواهدی در رابطه با مفهوم بندی او از عشق ارائه می دهد.
عشق دلسوزانه در مقابل عشق :
به گفته ی الین هاتفیلد و همکارانش دو نوع اساسی از عشق وجود دارد: یکی عشق دلسوزانه و دیگری عشق . مشخصه های عشق دلسوزانه محبت ، احترام متقابل ، دلبستگی و همچنین احترام متقابل و اعتماد است .
عشق پرشور و با احساسات شدید، جاذبه ی جنسی و اضطراب و همچنین محبت مشخص می شود. هنگامی که این احساسات دو طرفه هستند فرد حالت سر خوشی و وجد دارد ولی اگر این احساسات دو طرفه نباشند فرد دچار افسردگی می شود. هاتفیلد نشان می دهد که عشق پرشور و فقط بین ۶ تا ۳۰ ماه دوام دارد!
همچنین هاتفیلد نشان می دهد که عشق پر شور زمانی اتفاق می افتد که انتظارات فرهنگی قبلی فرد در زمان ملاقات براورده می شود.
در ایده آل ترین حالت عشق پرشور به عشق دلسوزانه تبدیل می شود. این در حالی است که بسیاری از مردم دوست دارند عشق پرشور و دلسوزانه را با هم داشته باشند که بسیار نادر و کمیاب است.
مدل ۳ رنگی عشق:
جان لی در سال ۱۹۷۳ در کتاب خودش عشق را به ۳ رنگ اصلی تشبیه کرد. به گفته ی او همانطور که ما ۳ رنگ اصلی داریم که از ترکیب اینها رنگهای مکمل ایجاد می شود، بلکه ۳ نوع عشق اصلی داریم که از ترکیب این ۳ نوع عشق عشق های ثانوی ایجاد می شود.
۳ نوع عشق اصلی:
– دوست داشتن یک فرد ایده آل
– عشق به عنوان یک بازی
– عشق به عنوان دوستی
۳ نوع عشق ثانویه:
– عشق وسواسی ( ترکیب دوست داشتن فرد ایده آل و عشق به عنوا یک بازی)
– عشق واقعی و عملی ( ترکیب عشق به عنوان بازی و عشق به عنوان دوستی)
– عشق فداکارانه ( ترکیب دوست داشتن یک فرد ایده آل و عشق به عنوان دوستی)
نظریه ی مثلثی عشق:
رابرت استرنبرگ بیان می کند که عشق ۳ عنصر دارد: شهوت صمیمیت و تعهد. ترکیبات مختلف این ۳ عنصر انواع عشق را بوجود می اورد. به عنوان مثال ترکیب عنصر صمیمیت و تعهد منجر به عشق دلسوزانه می شود و ترکیب شهوت و صمیمیت منجر به عشق می شود.
به گفته ی استرنبرگ روابط افراد معمولا بر مبنای ۲ یا یک عنصر است. ترکیب ۳ عنصر یک عشق واقعی را بوجود می اورد که بسیار نادر است و پایدارتر ین نوع روابط است.
mmpi
تست روانشناسی MMPI
تست ام ام پی آی یکی از بهترین ابزارهای روانشناسان بالینی و پر استفاده ترین ابزار سنجش و غربالگری بیماری های روانی است. این تست حاصل کار گروهی از روانشناسان دانشگاه مینهسوتا در دهه 40 میلادی است که بارها مورد تجدید نظر، اصلاح و بهینه سازی قرار گرفته است.
این واقعیت که MMPI و MMPI2 رایج ترین وسیله روانشناختی شخصیت سنجی است و در نوع خود بیش از هر آزمونی مورد تحقیق قرار گرفته است.
این تست نقش مهمی در تعیین مشکلات اجتماعی، شخصی و رفتاری در بیماران روانی دارد و اطلاعات باارزشی در جهت تشخیص و درمان بیماران در اختیاردرمانگر یا مشاور قرار میدهد. علاوه بر موارد بالینی و غربال گری بیماری های روانی از این ابزار در موارد متعدد دیگر از جمله موارد زیر استفاده شده است:
– در امور قضایی و اصلاح تبهکاران
– یافتن کاندیدهای مناسب جهت موقعیتهای اجتماعی که با سلامت جامعه در ارتباطند. مانند کارکنان انرژی هسته ای، افسران پلیس، خلبانان هواپیما و سایر موارد.
– انتخاب رویکرد درمانی مناسب
– مراکز مشاوره
– ازدواج و مشاوره خانواده
از نقاط قوت MMPI، ماهیت غیر نظری آن است، خصوصیتی که احتمال مفید بودن آن را در طیفی گسترده افزایش میدهد. وجود مقیاسهای اعتباری که برای ارزیابی نگرش نسبت به شرکت در آزمون طرح ریزی شده اند علاوه بر اطلاعات شخصیتی و بالینی یک مزیت مشخص MMPI است که موجب برتری آن بر بسیاری از ابزارهای شخصیت سنجی دیگر شده است.
این تست روانشناسی پس از انجام، ابعاد شخصیتی فرد مورد نظر را مشخص می کند و ویژگی های رفتاری او را به دست می دهد. از کاربرد های مهم این تست روانشناسی، استفاده نتایج آن در گزینش برای مشاغل مهم و خاص. ازدواج و همچنین شناسایی اختلال شخصیت، اختلال ویژگی های رفتاری و اختلالات روانی میباشد.
مشخصات آزمون روانشناسی MMPI
فرم اولیه دارای 565 سئوال بله یا خیر بوده و در همه افرادی که بالای 16 سال بوده و یا حداقل کلاس 8 را گذرانده اند قابل اجراست. در حال حاضر نمونه های معمول این آزمون در کاربرد بالینی بین ۲۴۰ تا ۵۶۰ ماده را شامل می شوند که زمان بسیاری را برای اجرا می طلبد. این آزمون، یک پرسشنامه خودسنجی با پاسخهای "آری" یا "نه" است.
نحوه امتیاز دهی و تفسیر تست روانشناسی MMPI
امتیازدهی به پرسشنامه این تست روانشناسی در دو دسته مقیاس انجام میگیرد. یک دسته شامل مقیاسهای روانی است که قبل از امتیاز دهی و تفسیر به مقیاسهای بالینی، امتیاز دهی و تفسیر میشود. مقیاسهای روانی مشخص می کنند که آیا ممکن است فرد به برخی سوالات جواب دروغ داده باشد و یا با حالت دفاعی و مغرضانه به برخی سوالات پاسخ داده باشد.
با استفاده از بعضی از مقیاس های این تست روانشناسی می توان تعیین کرد که فرد آیا میخواسته خود را بهتر از حالت واقعی یا بدتر از آن نشان دهد یا خیر. سپس بر اساس این نتایج به دست آمده می توان نتایج به دست آمده از مقیاس های بالینی را به درستی تعبیر کرد.
تفسیر کامل این آزمون پیچیده و نیازمند تخصص و تجربه بسیار زیاد است، تفسیر های نرم افزار و مکانیکی توانایی تفسیر کامل این تست را ندارند و اکثر موارد صرفا به ردیف نمودن کدهای تشخیصی می پردازند.
نسخه فارسی MMPI
پس از ارائه آزمون انگلیسی، ترجمه فارسی آن در کشور مورد استفاده قرار گرفت. اما تعداد بسیار زیاد سئوالات که هم برای پاسخ دهنده خسته کننده بوده و هم کار محاسباتی و نتیجه گیری را مشکل مینمود از یک طرف، و تفاوتهای موجود در فرهنگ ایرانی با فرهنگ خارج که این تست در آنجا استاندارد شده باعث شد تا تعدادی از متخصصین به فکر چاره ای باشند.
سرانجام این مهم توسط دکتر براهنی، اخوت، شاملو و نوع پرست صورت پذیرفت که علاوه بر هنجاریابی فرم اصلی دو فرم 71 و 370سئوالی آزمون متناسب با شرایط فرهنگی ایران تهیه گردید. امروزه در اکثر مراکز درمانی و پژوهشی این نوع از آزمون مورد استفاده قرار میگیرد.
مقیاس های تست MMPI
نسخه اصلی MMPI دارای 10 مقیاس بالینی (Clinical scales) و 3 مقیاس روایی(Validity scales) میباشد.
مقیاسهای روایی(Validity scales)
مقیاس L - مقیاس F- مقیاس K
مقیاسهای بالینی (Clinical scales)
Hs - D- Hy - Pd - Mf -Pa - Pt - sc -Ma - si
L: دروغ سنجی
F: بسامد
K: اصلاح
Hs: اضطراب و اندیشه بیهوده درمورد سلامتی خود
D: افسردگی
Hy: تشنج- حمله عصبی - هیستریک
Pd: انحراف روانی اجتماعی
Mf:حس مردانگی یا نه
Pa: پارانویا - سوءظن شدید - بدبینی
Pt: ضعف روحی و خستگی روانی
Sc: اسکیزوفرنی
Ma: شیدایی
Si: درونگرایی اجتماعی
تست روانشناسی MMPI
تست ام ام پی آی یکی از بهترین ابزارهای روانشناسان بالینی و پر استفاده ترین ابزار سنجش و غربالگری بیماری های روانی است. این تست حاصل کار گروهی از روانشناسان دانشگاه مینهسوتا در دهه 40 میلادی است که بارها مورد تجدید نظر، اصلاح و بهینه سازی قرار گرفته است.
این واقعیت که MMPI و MMPI2 رایج ترین وسیله روانشناختی شخصیت سنجی است و در نوع خود بیش از هر آزمونی مورد تحقیق قرار گرفته است.
این تست نقش مهمی در تعیین مشکلات اجتماعی، شخصی و رفتاری در بیماران روانی دارد و اطلاعات باارزشی در جهت تشخیص و درمان بیماران در اختیاردرمانگر یا مشاور قرار میدهد. علاوه بر موارد بالینی و غربال گری بیماری های روانی از این ابزار در موارد متعدد دیگر از جمله موارد زیر استفاده شده است:
– در امور قضایی و اصلاح تبهکاران
– یافتن کاندیدهای مناسب جهت موقعیتهای اجتماعی که با سلامت جامعه در ارتباطند. مانند کارکنان انرژی هسته ای، افسران پلیس، خلبانان هواپیما و سایر موارد.
– انتخاب رویکرد درمانی مناسب
– مراکز مشاوره
– ازدواج و مشاوره خانواده
از نقاط قوت MMPI، ماهیت غیر نظری آن است، خصوصیتی که احتمال مفید بودن آن را در طیفی گسترده افزایش میدهد. وجود مقیاسهای اعتباری که برای ارزیابی نگرش نسبت به شرکت در آزمون طرح ریزی شده اند علاوه بر اطلاعات شخصیتی و بالینی یک مزیت مشخص MMPI است که موجب برتری آن بر بسیاری از ابزارهای شخصیت سنجی دیگر شده است.
این تست روانشناسی پس از انجام، ابعاد شخصیتی فرد مورد نظر را مشخص می کند و ویژگی های رفتاری او را به دست می دهد. از کاربرد های مهم این تست روانشناسی، استفاده نتایج آن در گزینش برای مشاغل مهم و خاص. ازدواج و همچنین شناسایی اختلال شخصیت، اختلال ویژگی های رفتاری و اختلالات روانی میباشد.
مشخصات آزمون روانشناسی MMPI
فرم اولیه دارای 565 سئوال بله یا خیر بوده و در همه افرادی که بالای 16 سال بوده و یا حداقل کلاس 8 را گذرانده اند قابل اجراست. در حال حاضر نمونه های معمول این آزمون در کاربرد بالینی بین ۲۴۰ تا ۵۶۰ ماده را شامل می شوند که زمان بسیاری را برای اجرا می طلبد. این آزمون، یک پرسشنامه خودسنجی با پاسخهای "آری" یا "نه" است.
نحوه امتیاز دهی و تفسیر تست روانشناسی MMPI
امتیازدهی به پرسشنامه این تست روانشناسی در دو دسته مقیاس انجام میگیرد. یک دسته شامل مقیاسهای روانی است که قبل از امتیاز دهی و تفسیر به مقیاسهای بالینی، امتیاز دهی و تفسیر میشود. مقیاسهای روانی مشخص می کنند که آیا ممکن است فرد به برخی سوالات جواب دروغ داده باشد و یا با حالت دفاعی و مغرضانه به برخی سوالات پاسخ داده باشد.
با استفاده از بعضی از مقیاس های این تست روانشناسی می توان تعیین کرد که فرد آیا میخواسته خود را بهتر از حالت واقعی یا بدتر از آن نشان دهد یا خیر. سپس بر اساس این نتایج به دست آمده می توان نتایج به دست آمده از مقیاس های بالینی را به درستی تعبیر کرد.
تفسیر کامل این آزمون پیچیده و نیازمند تخصص و تجربه بسیار زیاد است، تفسیر های نرم افزار و مکانیکی توانایی تفسیر کامل این تست را ندارند و اکثر موارد صرفا به ردیف نمودن کدهای تشخیصی می پردازند.
نسخه فارسی MMPI
پس از ارائه آزمون انگلیسی، ترجمه فارسی آن در کشور مورد استفاده قرار گرفت. اما تعداد بسیار زیاد سئوالات که هم برای پاسخ دهنده خسته کننده بوده و هم کار محاسباتی و نتیجه گیری را مشکل مینمود از یک طرف، و تفاوتهای موجود در فرهنگ ایرانی با فرهنگ خارج که این تست در آنجا استاندارد شده باعث شد تا تعدادی از متخصصین به فکر چاره ای باشند.
سرانجام این مهم توسط دکتر براهنی، اخوت، شاملو و نوع پرست صورت پذیرفت که علاوه بر هنجاریابی فرم اصلی دو فرم 71 و 370سئوالی آزمون متناسب با شرایط فرهنگی ایران تهیه گردید. امروزه در اکثر مراکز درمانی و پژوهشی این نوع از آزمون مورد استفاده قرار میگیرد.
مقیاس های تست MMPI
نسخه اصلی MMPI دارای 10 مقیاس بالینی (Clinical scales) و 3 مقیاس روایی(Validity scales) میباشد.
مقیاسهای روایی(Validity scales)
مقیاس L - مقیاس F- مقیاس K
مقیاسهای بالینی (Clinical scales)
Hs - D- Hy - Pd - Mf -Pa - Pt - sc -Ma - si
L: دروغ سنجی
F: بسامد
K: اصلاح
Hs: اضطراب و اندیشه بیهوده درمورد سلامتی خود
D: افسردگی
Hy: تشنج- حمله عصبی - هیستریک
Pd: انحراف روانی اجتماعی
Mf:حس مردانگی یا نه
Pa: پارانویا - سوءظن شدید - بدبینی
Pt: ضعف روحی و خستگی روانی
Sc: اسکیزوفرنی
Ma: شیدایی
Si: درونگرایی اجتماعی
Trauma – and Stressor – Related Disorder
Dissociative Disorders
نکته : تنها تغییر چشمگیر در این زمینه، حذف اختلال گریز تجزیه ای در راهنمای جدید می باشد.
Somatic Symptom and Related Disorders
نکته : افرادی که نسبت به سلامت جسمی خود به شدت نگران هستند اما هیچگونه سمپتوم جسمی و فیزیکی ندارند ممکن است مبتلا به اختلال اضطراب بیماری تشخیص داده شوند. توجه داشته باشید که اختلال اضطراب بیماری مترادفِ (یا نام جدیدِ) هیپوکندریا نیست و این دو با هم ماهیتا تفاوت دارند (هرچند مسالۀ تفاوت های بین این دو از پایه منتفی است زیرا هیپوکندریا به کلی حذف شده است).
Schizophrenia Spectrum and Other Psychotic Disorders
نکته : حذف اسکیزوفرنی نوع آشفته و پارانویید در DSM-5
Bipolar and Related Disorders
Depressive Disorders
نکته : حذف اختلال افسرده خویی و افسردگی مزمن در DSM-5 و اضافه شدن اختلال افسردگی پایدار .
Anxiety Disorder
Obsessive-Compulsive and Related Disorders
نکته : اختلال احتکار در DSM-IV وجود نداشت و در آنجا به روان شناسان بالینی توصیه می شد، اگر احتکار کردن در افراد به سطوح افراطی برسد، می توانند آنها را مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری اعلام کنند، و اگر آنها معیارهای اختلال شخصیت وسواسی- اجباری را نیز داشته باشند، می توانند هم مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری (OCD)، و هم مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری (OCPD) اعلام شوند. اما روان شناسان اخیراً به این نتیجه رسیده اند که احتکار کردن اشیا در بسیاری موارد از سایر اختلالات نورولوژیک و پسیکولوژیک (از جمله، OCD و OCPD) مستقل است. به این ترتیب، در DSM-5 یک طبقۀ تشخیصی مجزا به آن اختصاص داده شده است.
برای مطالعه بیشتر هر اختلال روی آن کلیک فرمایید.
ادامه دارد.
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی یک زبان مشترک و استاندارد برای طبقهبندی اختلالات روانی ارائه میکند و توسط انجمن روانپزشکی آمریکا تهیه شدهاست. این راهنما برپایه مجموعهای از نظر پزشکان، پژوهشگران، فهرست داروهای روانپزشکی، بنگاههای بیمه، صنایع داروسازی ودر همکاری پیاپی با آی.سی.دی (ICD) و سازمان بهداشت جهانی تهیه شدهاست. آخرین نسخه این راهنما، ویرایش پنجم آن T دیاسام-۵ است که در سال ۲۰۱۳ میلادی منتشر شدهاست
DSM 5 در مقایسه با DSM-IV برای دور شدن از سیستم طبقه ای (مطلق) و نزدیک شدن به سیستم ابعادی یا پیوستاری اولین قدم را برداشته است به این صورت که یک رویکرد ابعادی به اختلالات روانی پیش میگیرد اما نه همهجا. به عقیدۀ نویسندگان DSM-5، در بسیاری موارد، اختلالات روانی مجزا اصلاً مجزا نیستند، بلکه عارضههایی مرتبط به هم هستند که روی یک پیوستارِ رفتار قرار دارند. در این وضعیت، بعضی عارضهها علائم خفیف را نشان میدهند و بعضی دیگر بسیار شدیدتر هستند. برای مثال، اختلالات دوقطبی را به صورت یک پیوستار در نظر بگیرید. درمانجویان ممکن است با مجموعه علائمی به درمانگران مراجعه کنند که از خفیف (سیکلوتیمیا) شروع میشوند، از متوسط (دوقطبیِ نوع دوم عبور میکنند، و به شدیدتر (دوقطبی نوع اول ) ختم میشوند.
DSM-5 برای بسیاری از اختلالات روانی هنوز از سیستم طبقاتی (مطلق) استفاده میکند اما برای بسیاری دیگر، از جمله سؤمصرف مواد، اوتیسم، و اسکیزوفرنی، رویکرد طیفی را به کار میبرد (توجه داشته باشید که رویکرد پیوستاری (continuum)، ابعادی(dimensional)، و طیفی (spectrum) مترادف هستند). استفاده از رویکرد طیفی به روانشناسان اجازه میدهد اختلالات روانی را روی یک پیوستارِ شدت در نظر بگیرند. با این کار، DSM-5امیدوار است پایایی، روایی، و فایدۀ بالینی در آینده افزایش یابد (کاربرد، سودمندی، یا فایدۀ بالینی یعنی مفید بودن سیستم تشخیصی برای پزشکان و روانشناسانی که فعالیتهای بالینی انجام مى دهند).
روانشناسی عبارت از کشف دروغهایی است که به خود میگوییم و همچنین تعیین حد و مرز راست هاست.
روانشناسی از تمام نظامهای علمی موجود قدمت بیشتری دارد. میتوان ریشههای آنرا تا سده چهارم و پنجم پیش از میلاد با دانشمندانی چون افلاطون و ارسطو دنبال نمود. ولی به قول هرمن ابینگهوس، قرن ۱۹، ”روانشناسی پیشینهای دراز اما تاریخچهای کوتاه دارد (شولتز و شولتز، ۱۳۷۲، ص ۱۸). یک فیلسوف تحصیل کرده آلمانی بنام رادولف گوسلنیوس ابداع کننده اصطلاح روانشناسی» است (۱۹۵۰). معنی ریشه کلمه روانشناسی از کلمه (روان) بمعنای "روان در زبان یونانی است. تا حدود اواخر سده نوزدهم، روانشناسی به عنوان شاخهای از علم فلسفه شناخته میشد. و همچنین به عنوان یک کیش در برخی فرهنگها در نظر گرفته میشد که شامل تهاجم افکار و نابودی یگانگی درونی میگردید. در سال ۱۸۷۹ شخصی بنام ویلهلم وندت (که به پدر روانشناسی نیز معروف است) اقدام به تأسیس یک آزمایشگاه در دانشگاه شهر لایپزیک آلمان نمود که تمرکز اصلی آن بروی مطالعات روانشناسی قرار داشت. در سال ۱۸۹۰ ویلیام جیمز درکتاب خود با نام "اصول روانشناسی به بسیاری از پرسشهای مطرح شده در باب بنیادهای روانشناسی که تا سالها بعد توسط روانشناسان مطرح گردیده بودند، پاسخ داد. از دیگر افراد مطرح در این رشته هرمن ابینگواس (پیشتاز تحقیقات حافظه)، دانشمند روسی با نام ایوان پاولف (شخصی که مبتکر فرآیند یادگیری شرطی شدن کلاسیک است) میباشند.
در همین حال، شخصی بنام زیگموند فروید که تحصیل کرده رشته اعصابشناسی بوده و آموزش رسمی در خصوص روانشناسی ندیده بود، روش روان درمانی را ابداع و مورد استفاده قرار داد که بنام تجزیه و تحلیل روحی شناخته میشود. شناخت فروید از ذهن به طور گسترده بر پایه روشهای تفسیری و درونگرایی است. ولی تمرکز خاص آن بروی حل مشکلات روانپریشی و آسیبشناسی روانی قرار دارد. تئوریهای فروید بسیار مشهور گردیدند دلیل این معروفیت احتمالاً به خاطر درگیر بودن آن با موضوعاتی از قبیل جنسیت و سرکوب به عنوان جوانب عمومی توسعه روانشناسی میباشد. در آن زمان، این مسائل به صورت عمده به عنوان موضوعات ممنوعه در نظر گرفته میشدند. و فروید مبدلی فراهم آورد که بتوان راجع به این مسائل به طور باز در مجامع مبادی آداب بحث و گفتگو نمود. اگرچه در روانشناسی امروزی، تئوریهای فروید اساسا مورد توجه نیستند ولی کاربرد خاص او در تبدیل روانشناسی به موضوعی بالینی بسیار تاثیرگذار بود.
به عنوان بخشی از عکسالعمل نسبت به طبیعت فردی و درون نگر روانشناسی و وابستگی انحصاری آن به جمع آوری مجدد تجارب مبهم و دوردست کودکی، مکتب رفتارگرایی بمنزله روش راهنمائی تئوری روانشناسی معروف گردید. روانشناسانی از قبیل جان بی. واتسون، ادوارد تورندیک و بی. اف. اسکینر به عنوان پیشتازان این مکتب بودند. رفتارگرایان اعتقاد داشتند که روانشناسی باید تبدیل به علم رفتارشناسی گردد و نه ذهن. آنها این نظر را که وضعیتهای درون ذهنی مانند اعتقادات، تمایلات یا اهداف را میتوان به صورت علمی مورد تحقیق قرار داد را رد نمودند. در سال (۱۹۱۳) واتسون در نوشتاری با نام روانشناسی از دیدگاه رفتارگراً اظهار داشت که روانشناسی» رشتهای کاملاً تجربی از علوم طبیعی است، ""اشکال درونگرایی از اجزای لازم این روشها محسوب نمیگردندو اینکه»رفتارگرایان مرزی بین انسان و حیوان صفتی قائل نیستند."
رفتارگرایی در تمامی سالهای آغازین سده بیستم به عنوان مدل غالب روانشناسی مطرح بود. دلیل عمده این سرآمد بودن خلق و کاربرد موفق (نه حداقل از آنچه بنام تبلیغ) تئوریهای شرطی شدن به عنوان مدلهای علمی رفتار انسان بود. بههرحال، کم کم مشخص شد که علیرغم آنکه رفتارگرایی اکتشافات مهمی صورت داده بود ولی به عنوان یک تئوری راهنمای رفتار انسان نا کارآمد بهنظر میرسید. بازبینی کتاب"رفتار کلامی اثر اسکینر توسط نوام چامسکی (با هدف توضیح فرآیند اکتساب زبان در یک چهار چوب رفتارگرایی) بهعنوان یکی از عوامل اصلی ختم کننده دوران رفتارگرایی بهشمار میآید.
چامسکی اثبات نمود که زبان را نمیتوان بهصورت انحصاری از طریق شرطی شدن آموخت؛ زیرا مردم قادرند جملاتی بی همتا در ساختار و معنا را بیان کنند که بتنهایی از طریق تجارب روزمره زندگی قابل تولید نیستند. این مباحث مؤید آنست که فرآیندهای درونی ذهن که رفتارگرایان آنها را تحت عنوان توهم رد میکردند، واقعاً وجود دارند. به همین شکل، کار آلبرت باندورا نشان داد که کودکان قادرند یادگیری از طریق مشاهدات اجتماعی را بدون تغییر در رفتار علنی بیاموزند و بنابر این بیشتر بروی بازنمائیهای درونی حساب باز نمایند.
روانشناسی بشر دوستانه در سال ۱۹۵۰ بوجود آمد و بهعنوان عکسالعملی نسبت به مثبتگرایان و تحقیقات علمی ذهن بکار خود ادامه داد. تأکید این روانشناسی بر نظریه پدیدار شناختی تجارب انسانی بوده و در جستجوی فهم ابناء بشر و رفتار آنها از طریق انجام تحقیقات کیفی بر آمد. ریشههای تفکرات بشر دوستانه در اگزستانسیالیستها و فلسفه پدیدار شناختی بوده و بسیاری از روانشناسان بشری روش علمی را کاملاً رد نموده و اعتقاد داشتند که سعی در تبدیل تجارب انسان به واحدهای اندازهگیری باعث تخلیه کلیه معانی و ارتباطات او بهعنوان موجودی زنده خواهد گشت.
درباره این سایت